امتحان به جای فرزند
یک زن فرانسوی که قصد داشت به جای دختر ۱۹ ساله اش سر جلسه امتحان بنشیند دست گیر شد. این زن ۵۲ ساله که در امتحان زبان انگلیسی شرکت کرده بود، برای این که خود را به جای دخترش جا بزند تغییر چهره داد و مانند جوان ها لباس پوشید!! جالب این جاست که مراقبان جلسه نیز تا زمانی که این زن برگه امتحانش را تحویل نداده بود متوجه حضور او نشدند، ولی در این هنگام با او رو به رو گشته و مسئولان را در جریان قرار دادند. گفتنی است این دختر ۱۹ ساله تا ۵ سال دیگر از امتحان زبان انگلیسی محروم شد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پیرترین دانش آموز مدرسه ابتدایی
خانم "پریسیلا سیتینی ِ" ۹۰ ساله، هر روز صبح روپوش و لباس فرم مدرسهاش را به تن می کند و مشتاقانه در کلاس درس حاضر می شود. "پریسیلا" از این که میتواند در این سن و سال به مدرسه برود بسیار خوشحال است. این مادربزرگ مسن که توسط نوه هایش، به زبان محلی، "گوگو" (مادربزرگ) صدا زده می شود در روستای محل زندگی اش به عنوان قابله معروف می باشد. وی ۶۵ سال از زندگی اش را صرف به دنیا آوردن نوزادان روستا کرده است؛ و جالب آن که بسیاری از هم کلاسی های او در مدرسه، به دست "گوگو" به دنیا آورده شده اند.
"گوگو" در این سن به کودکان جهان به خصوص دختران توصیه می کند که حتماً برای علم آموزی به مدرسه بروند چون بهترین ثروت آن ها در آینده خواهد بود. گنجینه ای که "گوگو" سعی میکند آن را در ۹۰ سالگی به دست بیاورد.
او دلیل درس خواندن ِ خود در این سن را، خواندن کتاب مقدس و الگو شدن برای کودکان روستایش بیان می کند؛ مخصوصاً کودکان یتیمی که پدرشان را از دست دادهاند. "گوگو" میخواهد با این کار به آن ها امید دهد تا به مدرسه بیایند و فرصت سواد آموزی را از دست ندهند. حتی برخی از اهالی روستا سن شان را برای مدرسه رفتن زیاد می دانند و معتقدند این کار برای شان دیر شده. اما "پریسیلا سیتینی" ۹۰ ساله از مدرسه به آن ها می گوید که در این سن و سال هم می شود درس خواند. بر سردر مدرسه ی این روستا نیز با خط درشت نوشته شده که برای آموزش دیدن هیچ محدوده سنی وجود ندارد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
!انسان هایی که توسط حیوانات بزرگ شده اند
از قرون کهن تا عصر حاضر، همیشه داستانهایی از بچههای وحشی که چهار دست و پا راه می روند و در جنگل زندگی میکنند، به چشم میخورد. آن ها نه به انسانها و نه به جانوران شبیه اند و در سنین پایین تر به دلایل مختلفی از جامعه انسانی دور مانده اند و یا در دامان جنگل ها رها و در نهایت توسط حیوانات نگاه داشته شدهاند؛ آنان قادر به تکلم نیستند و اغلب نمی توانند راه بروند و رفتاری کاملاً حیوانی و غریزی دارند. این کودکان چه دختر و چه پسر باشند، خواه در کنار گرگ پرورش یافته باشند خواه در نزد میمون، خرس و شترمرغ، تنها دارای یک نقطه اشتراک اند؛ آن که گذشته ایشان تا ابد اسرارآمیز خواهد ماند.
١. پیتر وحشی
اولین کودک جنگلی معروف و شناخته شده "پیتر وحشی" بود. یک موجود عریان قهوه ای رنگ با موهایی سیاه که در سال ١٧۲۴ در "هانوور" کشف شد و حدوداً ١۲ سال داشت. او به آسانی از در خت بالا می رفت و گیاهان را می خورد و ظاهراً توانایی تکلم نداشت. "پیتر" نان را رد می کرد و ترجیح میداد پوست شاخههای سبز گیاهان را بکند و شیره آن ها را بمکد. ولی به تدریج یاد گرفت سبزیجات و میوهها را بخورد. او شصت و هشت سال در میان مردم زندگی کرد ولی هیچگاه نتوانست جز دو کلمه "پیتر" و "شاه جورج" حرف دیگری بزند.
۲. دختر وحشی شامپاین
"دختر وحشی شامپاین" احتمالاً قبل از رها شدن در جنگل می توانست حرف بزند زیرا او از موارد نادر این گونه کودکان است که یاد گرفت صحبت کند ولی چیز زیادی از گذشته و زمان زندگی در جنگل که احتمالاً دو سال طول کشید را به خاطر نمی آورد. وقتی در سال ١٧٣١ در منطقه فرانسوی (شامپاین) پیدا شد تقریباً ده سال داشت و لباسهایی ریش ریش شده بر تن داشت، سرش را با برگ کدو پوشانده بود، پابرهنه راه می رفت و مادام جیغ میزد. آن قدر کثیف بود که همه فکر میکردند او یک سیاه پوست است .غذایش را پرندگان، قورباغهها، ماهی، برگ، شاخه و ریشه گیاهان تشکیل میدادند. در صورت برخورد با یک خرگوش، در چند ثانیه، پوستش را می کند و حریصانه آن را میخورد!" چارلز ماری دو کوندامین" دانشمند معروف فرانسوی در مورد او می نویسد: انگشتان و به ویژه شست دست او به طور غیرعادی بزرگ است. او از دستانش برای کندن زمین و خوردن ریشهها استفاده میکند و مثل میمون از شاخهای به شاخه دیگر می پرد. "دختر وحشی شامپاین" خیلی سریع میدود و قدرت بینایی فوق العادهای دارد. نامش را "ماری آنجلیک" گذاشتند. او بعدها به خاطر ساختن گلهای مصنوعی و بازگویی خاطراتش که توسط "مادام هکت" نوشته شد در پاریس مشهور گشت ولی مثل اغلب کودکان جنگلی در گم نامی از دنیا رفت.
٣. پسر وحشی
"ویکتور "پسر وحشی اهل "آویرون" که در قرن هجدهم می زیست از دیگر بچههای وحشی جنگل می باشد که داستان زندگی اش در فیلم "کودک وحشی" اثر "ترافوته" به تصویر کشیده شد. مردم روستای آویرون در جنوب فرانسه او را در حالی که مانند یک حیوان وحشی در جنگل پرسه میزد، یافتند و با زحمت بسیار وی را گرفتند. "ویکتور" مثل دیگر بچههای جنگلی مدتی بعد از این که او را در میدان روستا به نمایش عموم گذاشتند، فرار کرد و به دامان طبیعت بازگشت. یک سال بعد، دوباره به وسیله ی روستاییان گرفتار شد و این بار، یک هفته در خانه زنی که به او لباس و غذا داده بود دوام آورد، ولی باز فرار کرد. از آن پس هر از گاهی به روستا میآمد و از مردم غذا می گرفت ولی باز هم در جنگل و به تنهایی زندگی میکرد. دو سال بعد در زمستان بسیار سرد ١٧۹۹-١۸٠٠ میلادی "ویکتور" دوباره به میان مردم آورده شد. در آن زمان او ١۲ سال داشت. دکتر "ژان ایتارد" سالها بر روی "ویکتور" تحقیق کرد و به پیشرفتهایی نیز نائل آمد اما در یک زمینه هیچ توفیقی نیافت و آن برقراری ارتباط با مردم دیگر بود. در نتیجه "پسر وحشی" هرگز نتوانست به کسی بگوید چرا تنها در جنگل رها شد و یا اثر زخم کهنهای که بر روی گردنش می باشد از کجا به وجود آمده است. ظاهراً "ویکتور" بدون تغذیه از شیر جانوران دیگر زندگی میکرد ولی بسیاری از بچههای جنگلی از شیر آن حیوانات وحشی می خوردند و دانشمندان هنوز نتوانستهاند بفهمند آن شیرها چطور با بدن این کودکان سازگار بودند.
۴. چهارده بچه جنگلی
از بین چهارده بچه ی جنگلی که در هندوستان پیدا شدند، معروف ترین آن ها دو دختر هستند که در سال ١۹۲٠ در قلمرو گرگها در "میرناپور" در غرب کلکته کشف شدند. گرگ مادر در اثر برخورد تیر مرده بود و روستاییان آن دو دختر هشت و دو ساله را به دست "روجال سینج" سپردند. به گفته ی "سینج"، "کامالا" و "آمالا" دارای پنجههایی تغییر شکل یافته هستند و چشمهای شان درست مثل سگها و گربهها در تاریکی میدرخشید. این دخترها فاقد صفت انسانیت بودند و بیش تر افکار گرگی در سر داشتند. آن ها لباس های شان را پاره میکردند و گوشت خام میخوردند و به هنگام خواب به یک دیگر میپیچیدند و خرناس میکشیدند. آن ها بعد از بالا آمدن ماه از خواب بر میخاستند و درصدد فرار بر میآمدند. آن قدر بر روی چهار دست و پا مانده بودند که مفصلها و استخوان های شان تغییر شکل داده بود و نمیتوانستند راست بایستند." آمالا" دختر کوچک تر یک سال بعد از دنیا رفت ولی "کامالا " تا سال ١۹۲۹ ادامه حیات داد. در طول آن سالها او به تدریج یاد گرفت گوشت مردار نخورد، بر روی پا راه برود و تقریباً پنجاه کلمه را ادا نماید.
در سال ١۹۶۲ زمین شناسان پسری را دیدند که همراه با یک گروه هفت نفری از گرگها در بیابان بزرگی در ترکمنستان میدود. آنان توری را بر روی پسر انداختند تا او را از میان دسته بیرون بکشند ولی گرگها برای حمایت از او به روی تور پریدند و آن را با دندان دریدند. در نهایت شکارچیان مجبور شدند تمام گرگها را بکشند. چهار سال بعد آن پسر که "دیجوما" نام گرفت آموخت چند کلمه حرف بزند. او به پزشکان گفت که چطور به هنگام شکار گرگ مادر او را بر پشت خود مینشاند تا این که بالاخره یاد گرفت همراه آن ها روی چهار پا بدود. چند سال بعد سرانجام "دیجوما" توانست بر روی تخت بخوابد؛ ولی بنا به گزارشی متعلق به سال ١۹۹١، او هم چنان بر روی چهار پا راه میرود، گوشت خام میخورد و به هنگام عصبانیت دیگران را گاز می گیرد .
۵. پسر شامپانزه ای
در سال ١۹۹۶ پسری حدوداً دو ساله توسط شکارچیان کشور نیجریه پیدا شد که در میان شامپانزهها زندگی میکرد. شکارچیان او را به مرکز نگه داری از کودکان بیسرپرست بردند و در آن جا نام "بلو" را بر روی او گذاشتند. گفته میشود او احتمالاً فرزمئ عقب افتاده یکی از خانوادههای کوچ نشین می باشد که او را به خاطر ناتوانیاش در جنگل رها کردهاند. معمولاً این گونه بچهها فوراً میمیرند ولی این بار یک گروه از شامپانزهها کودک را به فرزندی پذیرفتند. معلوم نیست "بلو" چه مدت در میان این حیوانات به سر برده ولی با توجه به تغییراتی که پیدا کرده است، کارشناسان این زمان را حداقل شش ماه میدانند. "بلو" هم اکنون ١۲ سال دارد ولی مثل بچههای چهار ساله به نظر می رسد. آن زمان که او کشف شد درست به مانند شامپانزهها بر روی دو پا راه میرفت و دستانش را به روی زمین می کشید. ابتدا خیلی بیقرار بود و همه چیز را به اطراف پرت میکرد و شبها بر روی تختها جست وخیز می نمود ولی حالا آدم تر شده است. او هنوز هم جست وخیز میکند، حرف نمی زند و فقط صدایی شبیه به شامپانزهها در میآورد.
هیچ یک از بچههای جنگلی مانند ویکتور، کامالا، بلو، کاسپار هوسر، اوگر، دختر خرسی ترکیه و غیره نتوانستند بخندند یا حتی لبخند بزنند. "کاسپار" نمی توانست تمایز بین واقعیت و خواب را از هم تشخیص بدهد و عکس خود را در آینه بشناسد. "دختر خرسی ترکیه" ساعتها به آینه خیره می شد و "اوگر" پسری که با غزالها بزرگ شده بود به عکس خود به چشم یک دشمن غریبه مینگریست. دلیل رها شدن بچههای جنگل هیچوقت مشخص نشده ولی در عصر حاضر، بودهاند پدران و مادرانی که فرزند خود را با قساوت از اجتماع دور نگه داشته و سبب وحشی شدن آن ها شدهاند. بچههایی هم چون "زهرا" و "معصومه" که در کشور خودمان از بدو تولد در خانه محبوس مانده و بدون ذرهای رفتار اجتماعی بزرگ شدهاند و "سمیرا مخمل باف" فیلم ساز جوان ما، فیلم مستند آن ها را با عنوان "سیب" در معرض دید جهانیان قرار داد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
١٠ کودک موفق و اعجوبه ی دنیا
بچه ها دارای شخصیت جالب و عجیبی هستند به طوری که گاهی اوقات حرکات در خور توجهی از خود نشان می دهند که شاید باورش برای خیلی ها مشکل باشد. در اثنای این دنیای پر مشغله، گاهاً آنان با وجود سن کم، دست به کارهای خارق العاده ای می زنند که باعث تعجب و حیرت همگان می شوند درست مثل ١٠ بچه ای که ما از آنان به عنوان اعجوبه یاد می کنیم. در ادامه، لطفاً مطلب زیر را بخوانید.
١. "کیم اونگ یونگ"، باهوش ترین فرد دنیا
این فوق نابغه کره ای که در سال ١۹۶۲ به دنیا آمده است در حال حاضر باهوش ترین فرد دنیا محسوب می شود. "کیم اونگ یونگ" در چهار سالگی می توانست مطالبی را به زبان های ژاپنی، کره ای، آلمانی و انگلیسی بخواند و در پنج سالگی سخت ترین مسئله های دیفرانسیل و انتگرال را حل کند. بهره هوشی او بالای ۲١٠ می باشد. "کیم" از ٣ تا ۶ سالگی به دانشگاه "هانگ یانگ" می رفت و در ٧ سالگی به "ناسا" دعوت شد. بالاخره او توانست در پانزده سالگی دکترای خود را بگیرد.
۲. "گریگوری اسمیت"، کاندیدای صلح نوبل
"گریگوری اسمیت" که متولد سال ١۹۹٠ می باشد در دو سالگی می توانست کتاب بخواند. او عاشق صلح می باشد و از سنین کم به عنوان حامی و یکی از فعالان حقوق کودک و صلح جهانی به کشورهای مختلف دنیا سفر کرده است. "گریگوری اسمیت" مؤسس سازمان بین المللی دفاع از جوانان می باشد که اصول صلح را به کودکان و جوانان سراسر دنیا آموزش می دهد. وی با "بیل کلینتون" و "میخائیل گورباچوف" مذاکره داشته و در مقابل سازمان ملل سخنرانی نموده است. "گریگوری" در ١۲ سالگی کاندیدای اخذ جایزه صلح نوبل شد.
۳. "اکریت جاسوال"، جراح هفت ساله
"اکریت جاسوال" نوجوان، باهوش ترین فرد هندی به شمار می رود که در سال ۲٠٠٠ و در هفت سالگی اولین موفقیت پزشکی خود را به دست آورد. در این جراحی، دختر هشت ساله ای که پول کافی برای رفتن به بیمارستان نداشت دچار سانحه ی سوختگی شد به طوری که دستش در اثر سوختگی به شکل مشت، جمع گشته بود. در آن زمان "اکریت" هیچ تجربه ای در پزشکی نداشت، ولی با انجام عمل جراحی بر روی دست دختر، او دیگر می توانست انگشتان خود را باز و بسته کند. "اکریت جاسوال" به مطالعات پزشکی خود ادامه داد و در دوازده سالگی دارویی برای درمان سرطان ساخت. او هم اکنون کوچک ترین دانشجوی دانشکده پزشکی هند می باشد.
۴. "کلئوپاترا استراتان"، خواننده سه ساله
"کلئوپاترا "در اکتبر سال ۲٠٠۲ در مولداوی به دنیا آمد. او که پدر نیز یک خواننده است، کوچک ترین خواننده پر درآمد دنیا به حساب می آید. "کلئوپاترا" در سال ۲٠٠۶ آلبوم "در ٣ سالگی" را روانه بازار کرد.
۵. "آلیتا آندره"، نقاش ۲ ساله
آن هنگام که نقاشی ملبورن استرالیا، نقاشی های "آلیتا"ی هنرمند دو ساله را دید، آن قدر از آن خوشش آمد که آن ها را در یک نمایشگاه به معرض نمایش گذاشت. این نمایشگاه با استقبال گرم تماشاچیان مواجه شد به گونه ای که همگان می خواستند خالق آن آثار را ببینند. در آن زمان بود که همه دریافتند، نقاش اصلی آن تابلوها "آلیتا آندره" دختری ۲۲ ماهه هنرمند است.
۶. "آرون کریپکه"، در دوران دبیرستان استاد هاروارد شد.
"سائول "که یک نابغه ی به تمام معناست در سال ١۹۴٠ در نیویورک به دنیا آمد. او در چهار سالگی جبر را کشف کرد و در پایان دوره ابتدایی هندسه، حساب و فلسفه را به پایان رساند. در نوجوانی یک سری مقاله هایی را به نگارش درآورد که همه اصول منطق کیفی بودند. او می گوید: "مادرم گفت باید اول دبیرستان را تمام کنم و بعد به دانشگاه بروم". بالاخره، بعد از دبیرستان، "سائول" استاد هاروارد شد و اکنون بزرگ ترین فیلسوف زنده دنیا می باشد.
۷. "مایکل کرنی"، لیسانسیه ده ساله و میلیونر تلویزیونی
"مایکل کرنی" ۲۴ ساله، در ده سالگی مدرک لیسانس خود را گرفت؛ او در سال ۲٠٠٨ در مسابقه "چه کسی می خواهد میلیونر شود؟" شرکت کرد و برنده یک میلیون دلار جایزه شد. او رکورد دار دانشگاه در ١٧ سالگی است.
۸. "الینا اسمیت"، مشاور رادیویی ٧ ساله
ایستگاه رادیو در پاسخ به زن شنونده ای که از کار بی کار و افسرده شده بود، گفت: "عزیزم فقط باید با دوستانت به ورزش بولینگ بروی و روزی یک لیوان شیر بنوشی." توصیه "الینا" آن قدر برای شنوندگان جالب بود که این ایستگاه رادیویی بر این شد تا هفته ای یک ساعت از وقت خود را به او، به عنوان سنگ صبور اختصاص دهد. "الینا" مشاوره های مختلفی "از به هم خوردن نامزدی" گرفته تا "از بین بردن بوی بد عرق" به شنوندگان می دهد. در این بین وقتی یک نفر برای او نوشت که: "چطور می تواند شوهر پیدا کند؟" "الینا" پاسخ داد: "به خودت برس ولی زیاد آرایش نکن." و وقتی شنونده دیگری پرسید: "چه کار کند تا نامزدش به سوی او باز گردد؟"، گفت: "این مرد ارزش دل شکسته شدن را ندارد. زندگی آن قدر کوتاه است که نباید به خاطر یک مرد آن را خراب کرد".
٩. "فابیانو لوییجی کاروانا"، اعجوبه شطرنج
"فابیانو" نوجوان ١۶ ساله ایتالیایی است که در ١۴ سالگی استاد بزرگ شطرنج شد. او بهترین شطرنج باز زیر هجده سال در سراسر دنیا می باشد.
١٠" .ویلی موسکونی"، آقای بیلیارد در ۶ سالگی
"موسکونی" از کودکی در رشته ی بیلیارد مهارت داشت؛ زمانی که پدرش به نبوغش پی برد او را در مسابقات بزرگ شرکت داد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------